۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

سیاه

دلم سیاه تر از ریش شما ست
آن گاه که می خندید
و زمین را خون فرا می گیرد
دلم سیاه است
آقا
زمانی که هیولاها سر می رسند
سیاه پوش و سیاه روی
سیاه تر از نگاه شما
دلم سیاه است
سیاه تراز چشمان شما
شیاطین خفته در نگاه شما
دلم سیاه است
سیاه آقا
همه لحظه های این هولناک ، غربت می دانند
هراسم همه از تاریکی ست
سیاهم ...
سیاه تر از قلب های شما
دلم سیاه تر از دل های شما ست
از سنگ
که خانه می سازید سیاه سیاه
بر خاک نرم روشن این زمین خفته ی نالان
خانه های شما سیاه سیاه
می سوزاندش به درون
به دل
دلم سیاه تر از خانه های شما ست
دلم نالان
سیاه سیاه نالان است
شهرتان ویران بر چشم های شما
شهرتان سیاه بر چشم های شما
دلم سیاه است
سیاه آقا