۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

میهمانی ماهی ها

شروع کلمه از من نبود
که بخواهم
ماهیان را
به تماشایش
میهمان کنم
زایش و رویش
گاه به گاه
با بال و پر ققنوسیش
آتش می زند
شعله می کشد
و به تخم می نشیند
شاهنامه که می خواندیم
من بودم و
سهراب و
نوش دارویی
لرزان در دست هایم
پیر شاعر
می گریست و نالان بود
من نیز می گریستم
پیر شاعر قلمش به جوهر ملائک آغشته
می سرود و می گریست
من نیز می گریستم
قلمش
که من بود
خیس
خیس
به جوهر سپید
سیاه می کرد
صفحات کاهی بودنش را
همه سال های رنج
چرخان چرخان
باور داشت
که شروع کلمه از ما نبود
برای میهمانی ماهی ها

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه

حضور سبز

سبز
در پس دیدگانت
حفره داشت خاکستر
مقدسین
به تماشا نشسته
بر طبل های آغشته به رنگ
شکاف حضور
رنگ باخته ی شمایل آویخته
بر چهار برگ سیاه

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

رفتی

سلام
....
سلام
.....
منتظرم بودی ؟
نگاه سر زنشت به در
که بیایم و تنها
نگاهی چاشنی خجالتم کنی و بعد
رابطه بی کلام میانمان
دستانت
بافته
تک تک ستارگان
بر پیشانی تاریک روزگار
سلام
.....
سلام
....
خانه ات
به کدام سوی این پس کوچه می رسید
رد پایم
گم شد
شب از پشت پنجره ات طلوع کرد
آن زمان که سپید پیرهن بر تن داشتی
و عاشق
عاشق
رفتی ...
بر بستر مرگ خفته بودم
که عروست کردند ...
عروسکت
درد بود و من خفته در مرگ ...
شب
از پشت پنجره ات طلوع کرد
آن زمان که رفتی
شب
هو هو کشان همهشان را برد
دست هایت
نگاهت
و شب
به دیدارم آمد
در ظلمت سرزنشت
که رفتی