زاده شرجی
بهانه ای برای دلتنگی کلمه
۱۳۹۲ شهریور ۲۸, پنجشنبه
سوگ
تصمیم گریه داشت
آشفته عشق من
بال و پرش شکست
اندوه بر دلش
چهار رفت و برد
خاموش راز من
چشم و دلم سیاه
شب بود خاطرم
مستانه می دوید
من نیز در پِیَش
تا انتها رسید
من مانده پا به گِل
آزاده بود و پاک
هفت آسمان به خاک
تا انتها رسید
ملکوت منزلش ...
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)