۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

پاییز



خش
خش
خش
صدای پاییز
گام هایم را
کوتاه
کوتاه
تا رد پای برگ
خلاصه می کنم
شب پیش
باران
تا طلوع کلاغ
بارید ...
جوب ها
مالامال
لای و برگ و رنگ
عبور رهگذران ناشکیبا
میان چتری از
عشق های بارانی
طلوع کلاغ
تابش برگ
 بر زمینی که
آراسته ی بستر
آماده ی خواب است
سکوت ممتد درختان
در تب و تاب شکفتن سرما...

۱۳۹۱ آبان ۲, سه‌شنبه

۱۳۹۱ مهر ۳۰, یکشنبه

رویا...

باد که می وزد
در رویای ساحلی خاک گرفته
قایق می شوم
و تا انتهای اقیانوس مکعبی سرنوشت
سرود نوازش آب را
می رقصم.