خش
خش
خش
صدای پاییز
گام هایم را
کوتاه
کوتاه
تا رد پای برگ
خلاصه می کنم
شب پیش
باران
تا طلوع کلاغ
بارید ...
جوب ها
مالامال
لای و برگ و رنگ
عبور رهگذران ناشکیبا
میان چتری از
عشق های بارانی
طلوع کلاغ
تابش برگ
بر زمینی که
آراسته ی بستر
آماده ی خواب است
سکوت ممتد درختان
در تب و تاب شکفتن سرما...