۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

عصر دلگیر


چهار چوب  گل کرده ی عصر

لیوان چای داغ

و کبوتری که سوال می پرسد

 

گمان می برند

کاه گل خانه

شرمنده است

 

من و این حوض آبی

با شمعدانی نشکفته

قبل حضور رنگ

سپید شدیم

 

باد بوی آشنایی نداشت

 

چمدان را بسته بود

لیوان چای داغ

 و کبوتری که سوال می پرسید!!!

پرتگاه


کاش عطش آینه از نگاه شب ناپیدا بود

عریانی کلمات

پرتگاه را نزدیک می دید !

 

می لغزد

...دلم

به باد سپرده پایانش

 

کاش آراسته بودمت

از ابتدا- گران

به رنگ های دروغین

 

قلم خیس خورده در خواب

و تصویری که

گمانت را می سازد

 

دست به باد بده

شدنی ...

می شود

 

حتی به نا هنگام !

۱۳۹۲ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

میهمان سربی


گوی سربی لغزان

میهمان جمجمه ای خاموش

 

کاسه استخوانی

که نشانی های حیات را

از یاد برده است

 

گوی سربی لغزان

دور می زند

کاسه خالی جمجمه ام

دور ...تا دووور

 

ناهنجار صدای گردش سربی

اوج می گیرد

بر انعکاس مبهم متروک!

۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

باورهای عامیانه


خوراک می خواهد

باور خام

 

خرافات را باور داشت

مادر بزرگ

گربه ی سیاه

هر شب

میهمان رویایش بود

 

تنور را آماده کن

 

قابله پیش از آل- نرسید

بیچاره زن

گهواره را آتش کرده بود !

 

صبر که آمد

دو قدم مانده به در

ایستاد

اجل بر در کوبید...

 

فرهنگ خام

تنور می خواهد

آتش کن

 

تعبیر خواب می دانی ؟؟؟

۱۳۹۲ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

میهمانی بهار گمشده


بهار در پنجره چند ضلعی

گیج می خورد


امشب دوباره میهمانی ست

و تالارها دالان- دالان

وسعت می گیرد

دیوارهای ملبس

آرواره هایش یخ زده است

و فرشته کوچکانِ عریان

به سقف پناه برده اند.

امشب دوباره موسیقی،آینه را می شکند

و نور

از چلچراغ آشفته ی سقف

کبوترها را می ترساند

 
پنجره ی چند ضلعی

به ناگاه

بهار را گم کرد !

۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

کودکی امروز


ترتیب سال ها بهم ریخته است

کودکی را

بعد جوانی

در آغوش تو می چشم

 

خوابم را معنا کن

گرماگرم خاطره با من باش

 

چهار جهتم ایستاده ای

ویرانه ام خاطرش آسود ...

 

سایه ها

عابران گَزیده به نیش زمان

خرناسه می کشند

 

لای لای نرمآهنگ زمزمه

سماع می کنمت

 

ناتمام کلمه

مستانه پا می جهد

خاطرش آسود

کودکی می کند...