ترتیب سال ها بهم ریخته است
کودکی را
بعد جوانی
در آغوش تو می چشم
خوابم را معنا کن
گرماگرم خاطره با من باش
چهار جهتم ایستاده ای
ویرانه ام – خاطرش آسود ...
سایه ها
عابران گَزیده به نیش زمان
خرناسه می کشند
لای – لای نرمآهنگ زمزمه
سماع می کنمت
ناتمام کلمه
مستانه پا می جهد
خاطرش آسود
کودکی می کند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر