۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

پرتگاه


کاش عطش آینه از نگاه شب ناپیدا بود

عریانی کلمات

پرتگاه را نزدیک می دید !

 

می لغزد

...دلم

به باد سپرده پایانش

 

کاش آراسته بودمت

از ابتدا- گران

به رنگ های دروغین

 

قلم خیس خورده در خواب

و تصویری که

گمانت را می سازد

 

دست به باد بده

شدنی ...

می شود

 

حتی به نا هنگام !

هیچ نظری موجود نیست: