۱۳۹۳ تیر ۲۵, چهارشنبه

خورشید خوابیده است !



پس و پیش چادرم دنیایی ست
چه خرافه بخوانیش ، چه خیال
شبی که ماه کامل است
تا سحر
شعله می کشم

باور کنی یا نه!
نیمه های شب
صورتکی که رنگ ترس می دهد
لباس از تن بدرو
خرناسه می کشد

نزدیک سحر گرگ های بیدار
بی چای صبح
زوزه می کشند

آفتاب که رسید
خسته از نمایش
چرت می زند

هیسسسسسسسسسسس...
من نه ... خورشید خوابیده است !

۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

آماده ... اما ...

چمدان آماده است
کفش هایم ... جفت!
لباس قرمز بپوشم یا بارانیه سیاه؟
موهایم تاب همیشگی دارد
و گونه ام رنگ پریده
 ...آینه با من نبود...
چمدان آماده است
و گلدان ها سیرابِ سیراب
_ بوی تنباکو می آید _
همسایه مرا ندیده ، مُرد .
گهواره ی عروسک مهتاب
جیر جیر می کند .
چمدان آماده ... کفش هایم جفت
اما... پای سُربیم
ایستاده است
و سوراخ چپ ، بالای سینه ام
سووووووز می زند.