غروب نا به هنگام اندیشه
چپاول وحشیانه باور
خدا را با نام خواندند
لبخند می زند
آفتاب
از پشت ابر
میهمانی اسطوره
رنگ است و حرف و شرم
میهمانی خدایگان
تابوت سرود خوان آواره!
رنگ به چهره می زند
زن
از پس سوگواری فریادها
سرود داوران ناباور
خدا را با نام خویش می خواند !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر