۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

آن که در قاب است

زن میان قاب
 لبخند می زندم
 تلخ و سالخورده
و نگاهش
 نه ژرفای عمیق دریایی نیلگون
نه سیاهی بی انتهای شب
نگاهی ساده
 بی رنگ و خالی
 با کودکی رفته و
سالخوردگی نا خواسته آمده
زن درون قاب
 سالخورده می خندد
لبخندش
ماندگارترین لبخند جهان
زینت دیوارهای لخت موزه ها نیست
این چهره نا مانده جوان
با بغضی نیم خورده و
اشکی جوانه زده
و لبخندی تلخ
شاید
زنی باشد
 که هر صبح
بی رمق
در آیینه لبخند می زندم

هیچ نظری موجود نیست: