۱۳۸۷ اسفند ۶, سه‌شنبه

ققنوس

شب
 شعله و ماه
شاعر ستاره ها
شکوفه که کرد
پوشیده تر از اشاره
گشوده لب و کشیده خواب
پرواز کبوتر را
شهادتی داشت

بر همه آسمان های آن ور رود
ماه بانو

یادگار دور
شعله که کشید
من بودم و

افق و
کمی اندوه
شب نه شب بود
بر شمایل
که می گریست با باد
تنها
تنها بود که می فهمید
هزیان های باد
از خاکستر خورشید است

غروب به طلوع
شعله کشید
ماه بانو در باد
اطلسین پیرهن آتش
هدیه بود
نافهمیده تنها
صبح رنگارنگ
به اشتباه غروب
شرمگین نبود به جهان باد
چشم که گشود
عطر اطلسی بود و طعم زرد
گشوده گیسو
رها در باد
آتشین باد سحر
شعله مرمرینِ ماه بانوی سال
کلامی بود
که نشمرده گام
بی سرود خواندیم

بال زد
بال
در سحر گاه صبحی غروب - آرام
تماشا داشت
رفتنش
اینچنین که می گفتند
گام به گام
رقصان به نسیم
گیسو گشوده

عاشق
شعله می کشید با باد

هیچ نظری موجود نیست: