غمم به دنیا
سپید بال و سپید جامه
شاید
با مدادی در دست
به نکوهش
هر شب
هو هو کشان
مرغی ست
سپید بال و سپید جامه
شاید
با مدادی در دست
به نکوهش
هر شب
هو هو کشان
مرغی ست
که سحر گاه
به نهار
پرکنده - بال می زند
به نهار
پرکنده - بال می زند
شب من
کودکی ست
که نیشخندهای ماه را
به اشارت سر
درود می گوید
هر صبح
انگشتان مهربان خورشید
که به تحسین روزی نو
آمده است
و خبر ندارد
از بال های سیاه شب و
خنده های ماه
تشنگی به شب
ماه است به ستاره
شب پره به چراغ
کندن و ایستادن
گذشتن از افق
و قائم تر از گونیا به هندسه
پی لیوان و آب
باران.... به شب
به آهنگ زمین سیراب می کند
خبر بود اگر
از کوکو و ناهار
مرغ همسایه را
قدقدی به تمسخر نبود
که ماه هر شب
نیش می زند
به هوش
پرده ی پا پس کشیده ی اتاق را
و هشداریست
که اندیشیدن به لامکان
نه به شب می آید
نه به ماه
که ریشخند می کندت به تاریکی
چین های دامنش همه به یک سو - پرده
به احترام چشم های من
که دوستی ماه و
اشارت های خورشید را
با لای لای هر شبه ی ساعت های دو گانه
گشوده باشد
کودکی ست
که نیشخندهای ماه را
به اشارت سر
درود می گوید
هر صبح
انگشتان مهربان خورشید
که به تحسین روزی نو
آمده است
و خبر ندارد
از بال های سیاه شب و
خنده های ماه
تشنگی به شب
ماه است به ستاره
شب پره به چراغ
کندن و ایستادن
گذشتن از افق
و قائم تر از گونیا به هندسه
پی لیوان و آب
باران.... به شب
به آهنگ زمین سیراب می کند
خبر بود اگر
از کوکو و ناهار
مرغ همسایه را
قدقدی به تمسخر نبود
که ماه هر شب
نیش می زند
به هوش
پرده ی پا پس کشیده ی اتاق را
و هشداریست
که اندیشیدن به لامکان
نه به شب می آید
نه به ماه
که ریشخند می کندت به تاریکی
چین های دامنش همه به یک سو - پرده
به احترام چشم های من
که دوستی ماه و
اشارت های خورشید را
با لای لای هر شبه ی ساعت های دو گانه
گشوده باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر